کتاب the road اثر کورمک مک کارتی دربارهی سفر عجیب و حیرت انگیز پدر و پسری در دنیای ویرانه سات که تصوری هولناک از جهان پس از مرگ طبیعت و تمدن بشری ارائه میدهد. این کتاب فوق العاده جزو در 10 کتاب برتر از نظر مخاطبین good reads میباشد و همچنین رمان the road که به عنوان کتاب پرفروش کتابخانه ملی امریکا شناخته میشود، در سال 2007 برندهی جایزه پولیتزر در بخش داستان شد.
کتاب the road دنیایی پر از تباهی و سرشار از ترس را به نمایش میگذارد و داستانی اخر الزمانی را روایت میکند. از نظر زمانی رمان the road درست پس از انفجار اتمی امریکا است و از تمدن بشری چیزی باقینماینده است. این کتاب به روایت افرادی که از این ماجرا جان سالم به در بردهاند میپردازد. شخصیت اصلی رمان کورمک مک کارتی (Cormac McCarthy) پدر و پسری هستند که به دنبال نشانهای از حیات جست و جوی خود را آغاز کردند.
این پدر و پسر با اندک دارایی پدر ( یک چرخ دستی، یک اسلحه، کمی نان خشک) این جست و جو را آغاز میکنند. آنها به سمت جنوب میروند تا محیط مناسبی بیابند تا از گزند دیگر بازماندگان در امان بمانند؛ دیگر بازماندهها خوی انسانی خود را از دست دادهاند و تنها پسر بچهی داستان است که به عنوان نماد انسان پاک با آن اشنا میشوید. برای خرید کتاب the road به زبان فارسی از دیجیکالا کلیک کنید.
کورمک مک کارتی( Cormac Mcarthy) با نام چالز مک کارتی ( Charles McCarthy) در تاریخ 20 ژوئیه 1933در شهر پراویدنس ایالت رود آیلند به دنیا آمده است. مک کارتی در ایام جوانی به نیروی هوایی آمریکا پیوست و همزمان نوشتن نخستین آثارش را آغاز کرد. کارتی رمان نویس، نمایشنامه نویس آمریکایی است که در سالهای اخیر تعریف و تمجیدهای بسیاری نصیبش شده است. او با کسب این جایزه تحصیلات خود را رها کرد و به طور تمام وقت مشغول نوشتن شد. مک کارتی در سالهای زندگی حرفهایش داستان هایی همچون سیاه، بدبینانه، پیچیده و ... را به نگارش در آورده است.
کتاب the road برای افرادی مناسب است که به داستانهای متفاوت که به آینده و سر انجام بشریت میپردازد علاقمنداند. همچنین این کتاب مفاهیم اخلاقی عمیقی را در اختیار مخاطب قرار میدهد. اگر به این مباحث علاقمند هستنید برای تهیه کتاب the road به زبان انگلیسی از سایت سورچی کلیک کنید.
سالها پیش در جایی، همین نزدیکیها عقابی دید که داشت در امتداد دیوارهی آبیرنگ کوه سقوط میکرد. پر سینهاش شکسته بود و دل و رودهاش بیرون ریخته بود. عقاب به یک حجمِ لهیده و بیاستخوان تبدیل شده بود. آن حجمِ لهشده را به دست گرفت و با خود به طرف رودخانه برد. در نسیم پاییزی پرهای عقاب میلرزید.
در هوا انگار دانههای ماسه بود. مزهی هوا همیشه در دهان آدمی باقی میماند. مثل حیوانات در یک مزرعه زیر باران ایستاده بودند. زیر بارش یکنواختِ باران چادر پلاستیکی را روی سر گرفته بودند. پاهاشان خیس و سرد بود. کفشهاشان داغان شده بود. در کوهپایهها: زمینهای گندم، مرده و پژمرده. خطِ کوهها در باران: سیاه و زمخت.
و رؤیاها: چقدر رنگین. مگر مرگ چگونه آدمی را از راه به در میکند؟ سحرگاهِ سرد، از خواب که بیدار میشد، ناگهان همهی آن رنگها به خاکستر تبدیل میشد. مثل نقاشیهای قدیمی که قرنها در دیوار آرامگاهها از نظر پنهان بودند و ناگهان نور ِروز را به خود میدیدند.
هوا روشن میشد. آنها در آن سرما سرانجام به درهای عمیق میرسیدند که در آن رودخانهای در جریان بود. از دور هنوز کرتهای کشاورزی معلوم بود. طبیعت اطرافِ رودخانه برهوت بود. در جادّه همچنان تلوتلوخوران به راه خود ادامه میدادند. خانههای بزرگ با نمای چوبی. شیروانیهای حلبی. در یک زمینِ زراعی یک انبارِ چوبی. به سقفِ شیبدار انبار، در ارتفاع سه متری یک تابلوی رنگپریدهی اعلانات نصب شده بود: به راکسیتی خوش آمدید.
آدرس : تهران میدان انقلاب خیابان شهدای ژاندارمری مابین خیابان فخررازی و دانشگاه پلاک 63 واحد 3
تلفن : 66416047-021 ,
پست الکترونیک :